مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 86
کل بازدید : 640360
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


 

درنظر داشتم، در این روزهای سردِ زمستان، داستان دخترک کبریت فروش را بنویسم و گریز بزنم به پیرزنی که سال 85 در گوشه ی خیابانی دیدم که کبریت می فروخت، پیرزنی با عزّت نفس تمام که حاضر نشد، پول بلاعوض بگیرد، فقط در قِبال فروش کبریت هایش، پول دریافت می کرد، وقتی هوا سرد می شود، خیلی یادش می کنم، نگرانش هستم و با خودم می گویم این پیرزن، ادامه ی نسلِ همان دختر کبریت فروش بیچاره است ...

امّا چند روز پیش، در وبلاگ یکی از دوستان پارسی بلاگ مطلبی خواندم در مورد «دخترک کبریت فروش» که گفت : کبریت هایم را نخریدند ... که خیلی آتیشم زد، خیلی ناراحت شدم، نَه اینکه «دخترِ کبریت فروش» به راه فساد رفته، نَه، از این ناراحت شدم بعضی ها برای نوشتن مطلب در وبلاگشان، به حریم پاک دیگران توهین می کنند !

همه ی ما می دانیم و خواندیم که شخصیت «دخترک کبریت فروش» در داستانی که «هانس کریستین آندرسن» نوشته، دختری نجیب و پاک بوده که مجبور بوده در شبِ کریسمس و در شب زمستانی برفی، کبریت بفروشد و مَردم هم، نَه آگاهانه، بلکه از سرما، از گرفتاری های شبِ کریسمس از همانی که «مهدی اخوان ثالث» می گوید : سلامت را نخواهند گفت پاسخ ... سرها در گریبان است ... که سرما سخت سوزان است ...

و در صبح عید، «دخترک کبریت فروش» از سرما خشک می شود و می میرد، آن وقت یک نفر، اینچنین تهمتی به این موجود شریف می زند ... عزیزم، آن دختری که به آن کارها روی می آورد، از سرِ ناچاری و بی پولی و فروش نرفتن کبریت هایش نیست که این کار را می کند، این کار را می کند، زیرا این کار را راحت ترین و بی دردسرترین راه رسیدن به پول و رسیدن به آرزوهایش می داند !!!

امیدوارم دیگر کسی به خودش اجازه ندهد چنین مطالبی بنویسد و به شخصیت های داستانی و حریم ادبیاتی توهین بکند . ان شاء الله

منیژه شهرابی

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ